داستان :(
رفتم مییبینم بابام با ریش بلند و صورت پر از غم نشسته!

اونجا بود که فهمیدم یه اتفاق واسه مامانم افتاده

گفتم بابا!مامان چیش شده؟ بگو به من.....

بابام یک دفعه زد زیره گوشمو گفت:مرتیکه احمق!

رفتی خدمت خوب به جهنم!

چرا ماشین ریش تراش رو با خودت بردی

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:رفتم+ خدمت, | | نویسنده : محمدصادق عباسی |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.